لبخندم باغبانِ گلستانت
و و جودم شاهزاده ی عشقت
تکرار خطاها
آشتی و دردها
و بدقولی در وعده ها
خسته ام از نحیبت
پشیمانم
پاک کن عشقم از قاموسهای دلت
از عقایدِ سردت
از کلیپ های راز دار بی صدا
مرا ببخش
خیلی نالیدم
اشک ها ریختم
بارها لبخندت از نگاهم حذف کردی
با من کنار بیا
وقت آن رسیده
همین الان
مرا ترک کن
برو
آن لحظه ای که دلم را دغدغه کردی
حس کردم حذف شده ام
با وصله های عشق پاره پاره ات
چه فرصت ها نثارت کردم
بار ها و بارها
تو یک لحظه راه تنفسم را بستی
مرا حذف کن از خاطراتت
از خیانت های پی در پی دلت
قسم خوردی تنهایم نمی گذاری
خیانت از تو دور است
ولی خواب دیدنم
همش وهم و خیال
مرا از دلت پاک کن
به این زودی
بعد از اینکه رضایت دلت با قهرم کسب کردی
در سختی ها به دیدارم نیامدی
به مزارِدردم مراجعه نکن
صخره ای بیش نیستم
زیر خروارها پشیمانی
پاک کن اسمم ازکتابِ زندگیت
خذف شما ظلم و تظاهر نیست
می دانم قدری از وفا در دلت جا مانده
در اقیانوسِ عشقم قطره ای بیش نیست
قسمت دادم
به ستاره ی فالت
مرا حذف کن
لحظه های زیبایم رافراموش
تا روز گاری دور
تا بی نهایت زمان
با خطوط درخشنده ی نورآفتاب
زخمی دلهایمان بخیه نمی خورد
و پند های روزگار دخالت نمی کند
من و تو دو سنگ بیش نیستیم
در کنارِ ساحل غم
جدایی تنها راه رسیدن به کمال
مرا حذف کن که تو ثانیه ها از دلم حذف شد ه ای
جاسم ثعلبی (حسّانی) 15/09/1391
:: برچسبها:
حذفم کن ! ,
:: بازدید از این مطلب : 1803
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1